خريد
سلام نفس مامان
چند روزه خاله جونو بچه بغل تو خيابونا اينور و اونور ميکشم ميخام برات سيسموني بخرم
ولي هيچي نپسنديم به نظرم هيچکدوم قشنگ نيستن ديشب خيلي دلم گرفت
يه باره احساس کردم کسي رو ندارم نمي دونستم چي بخرم چيا بيشتر ضررورت دارن!!!!!
آخه ميدوني عزيزکم :
تا يه جايي گير ميکنم با خودم ميگم اگه مامانم بود الان اينجوري نميشد همه چيز درست بود.
خلاصه نشستم مثل بچه ها گريه کردن همش فک ميکنم دير شده نمي رسم همه چيزو برات
آماده کنم هنوز اتاقتم دست نخورده مونده بابايي هم وقت نکرده سرويس چوبتو درست کنه
اينجا هم استيکر برا اتاقت پيدا نکردم ميخاستم جمعه مشهد برم شايد اونجا باب دلم
پيدا کنم اي وايي مثل اينکه نميشه برم قراره عقدکنون سميه جون باشه خوب نيست من نباشم.
ولي خاله جون يه تاپ شلوار خوشمل برات خريده مطمئنم باهاش خيلي ناز ميشي
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی