درد و دل ماماني
پروردگارا....
اعتراف ميکنم که گه گاه از مشکلات زندگي خـــــــــــــــسته ميشوم
و معرفتم کمرنگ ميشود،
اي خدا مگذار به سبب خستگي هايم تو را فراموش کنم
سلام ماماني
اينروزا اصلا حوصه ندارم خيلي ناراحتم آخه خاله جون مريضه خيلي هم حالش بده
نميدونم چرا اينجوري شد چرا خاله جون مريض شد خيلي دلم گرفته
ميدوني تو تمام دنيا
من همه ي اميد و همه ي دنيام و همه ي کس و کارم و سنگ صبورم همين خواهرمه
هميشه تو خوشي و ناخوشي پشتم بوده و هيچ وقت نزاشته آب تو دلم تکون بخوره
دخترم از خدا بخاه دعاکن خواهرم شفاي کامل بگيره
دلم گرفته است يا دلگيرم يا شايد هم دلم گير است
نمي دانم ....
اصلا هيچ فرق بين اينها رو نفهميدم
فقط مي دانم دلم يک جوري ميشود
جوري که مثل هميشه نيست
دلم که اينطوري ميشود،
غصه هاي خودم که هيچ غصه ي همه دنيا مي شود غصه ي من
بعد دلم بدجور غروب زده مي شود.......................