ثنا جوجوثنا جوجو، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره
علی کوچولوعلی کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
زندگی مشترکمون زندگی مشترکمون ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

جوجوی من و مجتبی

خدایا چشمتو از زندگیم برندار..............

روزت مبارک مادرم

                            خداوندا، خداوندا !!! قرارم باش و یارم باش ... جهان تاریکی محض است !!!  می‌ترسم ،  کنارم باش ... زیباترین ستاره سپاس مادر! تو جانانه جام بلای ما را نوشیدی و لباس رنج و محنت ما را پوشیدی، ا ینک، حریر محبت فرزندانت را بپوش و شربت شهد عشق آنان را بنوش. مادرم، در گرامی داشت روزت زیباترین ستاره سپاس را به پاس پاسداری بی کرانت از ما، بر آسمان پرمهرت می آویزیم.    مادر، در سومين سال آسم...
23 خرداد 1391

خريد

سلام نفس مامان چند روزه  خاله جونو بچه بغل تو خيابونا اينور و اونور ميکشم ميخام برات سيسموني بخرم ولي هيچي نپسنديم به نظرم هيچکدوم قشنگ نيستن ديشب خيلي دلم گرفت يه باره احساس کردم  کسي رو ندارم نمي دونستم چي بخرم چيا بيشتر ضررورت دارن!!!!!     آخه ميدوني عزيزکم : تا يه جايي گير ميکنم با خودم ميگم  اگه مامانم بود الان اينجوري نميشد همه چيز درست بود. خلاصه نشستم مثل بچه ها گريه کردن همش فک ميکنم دير شده نمي رسم همه چيزو برات آماده کنم هنوز اتاقتم دست نخورده مونده بابايي هم وقت نکرده سرويس چوبتو درست کنه  اينجا هم استيکر برا اتاقت پيدا نکردم ميخاستم ج...
4 خرداد 1391

خريد

  سلام يکي يه دونه مامان و بابا 5شنبه من و بابايي با خاله جون رفتيم کلي خريد کرديم الهي قربون قد و بالات برم  که نمي دونستم چه سايزي بايد برات بگيرم برا همين از همه سايزا برداشتم راستي بابايي يه تاب خيلي خوشکل هم برداشت ميدونم خوشت مياد  حالا بي صبرانه منتظرم زودي بيايي اين لباساي نازتو تنت کنم مطمئنم خيلي خوردني ميشي جوجه ي مامان   فقط يه چيزي مامان :   يکم نگرانت شدم خانم دکتر گفت حنانه جونه من خيلي ريزه آخه چرا ماماني مگه مامان بهت نميرسه عزيزم باشه قول ميدم يکم بيشتر بهت توجه کنم تا اين دو ماه مونده خوب جون بگيري گلم   ...
3 خرداد 1391

مراحل رشد نوزاد از ابتدای لقاح تا کامل شدن جنین و تبدیل به یک نوزاد

تصاویر باور نکردنی از ابتدای لقاح تا تولدنوزاد انسان   لینارت نیلسون (Lennart Nilsson) دوازده سال از عمر خود را صرف تهیه تصاویری از رشد نوزاد درون رحم کرد. این تصاویر باورنکردنی با استفاده از دوربین های معمولی مجهز به لنز ماکرو و همچنین میکروسکوپ الکترونی گرفته شده است. در این تصاویر مراحل رشد نوزاد از ابتدای لقاح تا کامل شدن جنین و تبدیل به یک نوزاد را می بینیم. اسپرم در لوله فالوپ (لوله شیپور رحمی) تخمک بقيه تصاوير در ادامه مطلب مي باشد   تصاویر باور نکردنی از ابتدای لقاح تا تولدنوزاد انسان   لینارت نیلسون (Lennart Nilsson) دوازده سال از عمر خود را صرف...
23 ارديبهشت 1391

پرنسس کوچولوي مامان

ســـــــــــــلام به جیگـــــــــــــــــــــــر مامان سلام دلبرکم. سلام یکی یه دونم .سلام عزيزه مامان و بابا ديروز من و بابايي رفتيم برا سرويس تخت و کمد يه چيزايي رو انتخاب کرديم ديگه بقيش بايد از بابايي بخوايي قول داده زودي درست کنه     هفته 27: کودک شما چگونه تغییر می کند؟ كودك شما دارد همه رحم شما را پر مي كند! در اين هفته او حدود 900 گرم وزن دارد و طول بدن او نيز 36.5 سانتي متر است. او اكنون مي تواند چشمان خود را باز و بسته كند و در زمانهاي مشخصي مي خوابد و بيدار مي شود. او مي تواند انگشتهايش را نيز بمكد. هرچند ريه هاي او هنوز كاملا رشد نكرده است، اما در صورتي كه در اين زم...
4 ارديبهشت 1391

سال 1391

سلام دخمليه نازم عيدت مبارک عزيزم اين اولين سالي بود که من و بابايي با هم سال تحويل کنار هم بوديم خودمون دو تا ، خيلي خوش گذشت ايشالا سال بعد حنانه جون عزيزدلم شما هم کنار سفره اي عسيسم منم موقع سال تحويل دستاي کوچولوتو بالا ميبرم و سه تايي باهم دعا ميخونيم زندگی زيباست زشتی ‌های آن تقصير ماست در مسيرش هرچه نازيباست آن تدبير ماست زندگي آب رواني است روان مي‌گذرد.......... آنچه تقدير من و توست همان می ‌گذرد بازکن پنجره را و ببین پر زدن بلبل باغ که شده مست زبوی خوش و جان بخش بهار وبکش با نفسی تند و عمیق بوی عطر گل یاس وببین مرغک آزرده عشق که حزین بود و نزار با شکوفا...
5 فروردين 1391

زندگي يعني عشق

كودكي، دختركي ، موقع خواب سخت پاپيچ پدر بود و از او مي پرسيد: زندگي چيست؟ پدرش از سر بي صبري گفت: زندگي يعني : عشق دخترك با سر پر شوري گفت: عشق را معني كن!  پدرش داد جواب: بوسه ي گرم تو بر گونه ي من دخترك خنده برآورد ز شوق گونه هاي پدرش را بوسيد زان سپس گفت: پدر ... عشق اگر بوسه بود... بوسه هايم همه تقديم تو باد. ...
25 اسفند 1390

قايم موشک حنانه جان

شاپرک کوچولوي من  خوشملم  بازم که ديروز اذيت کردي عزيزم  چرا همکاري نميکني  اين دومين باري بود که مامان و بابا رو به مطب کشيدي بي نتيجه آخه مامان جان سونو زياد خوب نيس برم  دوست ندارم برات مشکلي پيش بياد  دوباره قراره 6 اسفند برم توروخدا ديگه اذيت نکن با دکتر همکاري کن عزيزم      گل مامان رخ نشون بده         آقايي جونم منم خيلي دوست دارم عزيزم ممنون که هر روز ميايي و نظر ميدي مثل هميشه قوت قلب مني        ...
3 اسفند 1390

تقديم به بابايي

حنانه جون امروز دوست دارم از  بابايي بگم تا تو هم قدر باباي رو بيشتر بدوني بابايي هم اين روزا مياد وبلاگ و خبر ما رو ميگيره و نظراي خوب خوب ميده بابايي يه قلب خيلي مهربون داره درسته زياد به زبون نمياره ولي محبت و عشق تو چشاش برق ميزنه من و باباي عاشق هم هستيم   من بدون بابايي ميميرم  تو تمام لحظات سخت زندگيم تنها اميد و انگيزه من بابا مجتي بوده عزيزم اگه بابايي نبود هيچ وقت نمي تونستم مشکلات سه سالمو تاب بيارم و الان تو رو داشته باشم از ته دلم دوسش دارم و هميشه مديونشم که همراه و کنارم بوده و هميشه دستاي گرمش قلب يخ زدمو گرم کرده عزيزم بابايي منو حنانه جون خيلي دوستت ...
1 اسفند 1390